شرح حال



این تصویر:

این دست من کنار دست داداش کوچیه:)

هرر روز میاد دستشو میذاره کنار دستم میگه اَه شیر برنج تو هنوز سفید تری:/ اصن بهتر مرد که نباید رنگ تو باشه !:))) 

دست میده باهام میگه اینطور عکس بگیر بذار اینستا بنویس مرگ بر نژاد پرستی!:))))))_

میاد دستمو فشار میده جای انگشتاش برای  چن دقیقه کاملا واضح سرخ میشه و می مونه رو پوستم ، خوشش میاد ، بازی میکنه ، با فشار انگشتاش رو دستام نقاشی میکشه شیطووووون :)))))))

+یه مخاطب داشتم ، شاعر بودن ، یه تصویر از مچ دستم و دستبند یادگاری داداش کوچیکه گذاشتم ، بخاطر نازکی پوست و رنگ پریدگی( بخاطر کم خونیم ) رگام خیلی ابی مشخصه ، صرفا جهت مخ زنی  یه شعر زیبا گفتن ، یذرشو یادمه ، " رگ های آبی ، برف ، این یعنی شما دکتر!" 

شعر طولانی و قشنگی بود! سومین غزلی بود که گفت . منم نامردی نکردم گفتم مرسی از لطفتون خیلی خیلی قشنگ بود  ولی من از شعر خوشم نمیاد:) واقعا هم از شعر خوشم نمیاد خب ! حالا فکر کن برای مخ زنی ام باشه !!!

+با  ویرایشگر عکس دست منو تیره تر کرده اینجا :))))))))

حسود کوچولوی دوسداشتنیییی:)


در حالی که از خستگی خم شدم رو به عقب پشت میزم ، داداش کوچیکه که تکیه داده به میز خم میشه گلو مو میبوسه :)))) نمیرم براش من ؟! 

در حالی که سرشو کج کرده سمت من  و یه قاشق غذا خوری نمک تو دستشه میگه : میگم اجی جونم چقد از این نمکو بریزم تو نیمرو ؟! 

+امید وارم روز خوبی باشه امروز , خونه ام امروز رو کامل اما کلی کار  رو دستمه :/ 

بگو دختر نونت نبود ابت نبود اخه این چی بود این پروژه کوفتی  2 ساله  زندگی نکردم خب!://

+لذت ببر از انجام دادن کاری که ازش بدت میاد، مثل من که وقتی از خستگی حس میکنم دارم میرم تو کما حالم خوبه !:)

#مرگ -بر-پروژه!:))

+بعدا نوشت در 17 و 33 دقیقه :

وقتی گشنمه بد اخلاق میشم و غر غرو به شدت :/ 

دختر اینقد شکمو؟!:/



یه چن روز نمیتونم پست بذارم بذار الان هرچی دلم میخواد بنویسم

زبون من درازه با مامانم زیادی راحتم حرصش میدم حالم جا میاد دوسش دارم شدید ولی .

مادر بزرگ پدریمو بگم اول ، همیشه سر به سر ما میذاشت میترسوند برای شوخی ، از موی بلند بدش میومد ، منم که موهام همیشه بلند اون موقع تا پایین کمرم میرسید الان تا زانوم:)

بابا عاشق موی طلایی بلنده برای همین کوتاه نمیکنم موهامو ورنگم نمیکنم .

مادر بزرگ خانوم اومد منو ترسوند ، منم گذاشتم به وقتش تلافی کنم ، رفت وضو گرفت و چادر نمازو با حالت نورانی اومد تو تاریکی به عبادت بپردازه که خب فضا معنوی بشه منم رفتم کت بابامو چادر مشکی مادر بزرگو گذاشتم و روشونم که هیکلی به نظر برسم موهام باز کردم همه رو ریختم تو صورتم ، رفت سجده همین که بلد شد منو دید که مثل مجسمه جلوش ایستاده بودم ، هم میخواست ذکر بگه هم داد بزنه از ترس قاطی کرد داد زد الللله و اکبرررررر اللله اکبر ! منم بلند تر یهو داد زدم بگووو مرررگ برامریکا !!!! از صدای داد من دو باره ترسید و جیغ زد مهرشو پرت کرد سمتم و منم فرار دیگه ، رفتم ور دل بابام ! داد زد گفت دختر دیوووونتو دور کن از من :)))

حقش بود خب بد ترسوندم .

+ خونه دوربین مدار بسته داره ، یه بار که تنها بودم یه اهنگ مسسسسخره قدیمی گذاشتم به ضایع ترین شکل ممکن موهامو پریشون و جلو دوربینا ادا و رقص مسسسسخره ، شانس گند من چند روز بعد خونه رو زد ولی چون همه چیزای با ارزش تو گاو صندوق بود چیزی گیرش نیومد ،خلاصه بگم پلیس اومد برای چک کردن دوربینا :))))))) 


من حتم دارم که فکر کردن خانوادم یه دختر روانی دارن ! بمااااند که تا چه مدت نصیحت شنیدم:))) شنیدم اما کی عمل کنه ؟!:)

+


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پرتال شاپورآباد پرينتر کارت فارگو fargo Tia قالب های فارسی وردپرس 9 همه چی موجوده خوانندگان کره ای Amanda طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل کارآفرینی دانلود تحقیق